آسمان چه و چگونه است، ارادة خدا، مردن و مرگ و تولد دوباره؛
طريق روحانی خدا به آسمان و کتابمقدس. از خدا شنيدن و تشخيص اينکه، آيا روح خدا در کار است يا نه.
" طريق پايهای خود را هموار بساز، تا همة طريقهای تو مستقيم باشد. "
(امثال سليمان4: 26).
" هر که غالب آيد، او را در هيکل خدای خود ستونی خواهم ساخت و ديگر هرگز بيرون نخواهد رفت و نام خدای خود را و نام شهر خدای خود يعنی اورشليم جديد را که از آسمان از جانب خدای من نازل می شود و نام جديد خود را بر وی خواهم نوشت."
(مکاشفه 3: 12)
آسمان، ارادة خدا، مرگ و مردن، طريق روحانی خدا به آسمان. کتابمقدس در بارة راه رسيدن به آسمان، مرگ، مرده بودن بعد از مرگ، بدن تازه و تولد تازه چه می گويد؟ جواب کتابمقدس: در بارة آسمان به چه شباهت دارد، می خواهيم بدنهای تازه داشته باشيم، راه روحانی، در بارة حيات، مرگ، مردن، از بين رفتن و پس از مرگ.
هنگاميکه فردی متوجه می شود، کلامی از خدا برای ما دارد، يا چنانچه زمانيکه اعتقاد داريم هدايتی از خدا دريافت کرده ايم، می بايست برای تأييد آن دعا کنيم. کلام خدا اينگونه به ارميا نازل شد و او اينچنين در يافت کرد، که مزرعه ای در عناتوت بخرد در زمانيکه لشکر پادشاه بابل اورشليم را محاصره کرده بود و سرزمين ِ يهودا در حال افتادن به دست بابليها بود. (ارميا 32) . پس از آنکه ارميا اين کلام رادريافت کرد، پسر عموی او آمد و از او تقاضا نمود که از حق انفکاک خود استفاده کرده و مزرعه را بخرد. اين کلامی که، ارميا از خدا دريافت کرد، توسط وضعيت خارجی و محتوای آن توسط واقعيتهای خارجی تأييد شد. ارميا درک کرده و اين واقع شد که می گويد:
"آنگاه دانستم که اين کلام از جانب خداوند است."
(ارميا32 : 8).
می توان از اين نتيجه گرفت، تا آن زمانيکه پسرعموی ارميا آمد و کلام آمده از خدا را تأييد کرد، به هيچ عنوان ارميای نبی مطمئن نبود که به واقع از خدا شنيده يا آنکه تنها در تصور خود چنين دريافت کرده بود ـ چيزی که برای همه احتمال می رود، و همة ما به طريقی خود را متقاعد می کنيم.
ارميا زمين را می خرد، واز طرف خدا پيشگويی کرده می فرمايد:
"زيرا يهوه صبايوت خدای اسرائيل چنين می گويد: ديگر باره خانه ها و مزرعه ها و تاکستانها در اين زمين خريده خواهد شد."
(ارميا32: 15). ارميا در حضور باروک و پسر عموی خود و همچنين افراد ديگر انجام داد.
با وجود اين ارميا پس از آن به حضور خدا دعا کرده، او را پرستش نمود برای آفرينش آسمان و زمين و برای احسان او، برای آيات و علامات که بهر قوم اسرائيل در مصر کرده بود و برای آنکه سرزمينی به آنها داده بود که از آن شير و شهد جاری است.(ارميا32: 17-22). سپس اعتراف می کند که، مردم از صدای خدا اطاعت نمی کنند به شريعت او سالک نيستند و به امر خدا عمل نمی کنند. بهمين دليل خدا بلايا بر آنها می آورد ـ عطف به ماسبق؛ امری که ما ضرورتا" می بايست ياد بگيريم. بجهت شورش در برابر خدا سنگرها به اورشليم رسيد و کلدانيان بر عليه سرزمين يهودا جنگيدند. شمشير، قحط و وبا آمده بود، آنگونه که خدا فرموده بود.
پس از آنکه ارميا مزرعه را خريداری کرد، خدا را ستايش نموده به اطلاع او رسانيد، که نبوتهای پيشين او در بارة بابل اکنون بوقوع می پيوندد، از خدا، در ارميا 32: 25 چنين می طلبد:
"و تو ای خداوند يهوه به من گفتی که اين مزرعه را برای خود به نقره بخر و شاهدان بگير و حال آنکه شهر به دست کلدانيان تسليم شده است."
ارميا اينجا خدا را به آزمايش نمی گذارد. او بيشتر بـرای تأييدهای بعدی تقاضــا می کند، که واقعأ ارادة خدا را انجام داده است يا نه، هرچند ظواهر امر بی معنی بودن سرمايه گذاری او را روی آن قطعه زمين نشان می دهد. سپس خدا وجود بخشندة خود را آشکار می کند و به ارميا اطمينان می دهد، که او با وجود شورش قوم آنها را به اين سرزمين باز می گرداند و اجازه می دهد در امنيت آنجا اقامت داشته، و آنها را قوم خود کرده و خدای آنها خواهد شد. (ارميا32: 37-38).
در اينجا می بينيم، که چگونه چنين نبی بزرگ خدا، با امنيتی احاطه شده است، که کلام دريافت شده از خداوند درست است. اين را مقايسه کنيد با "توليد توده ای" از انبيايي که چگونه با سهل انگاری در جلسات عبادتی فعال و دوره های کتابمقدس پخش شده، که هرگز به درستی نبوت نکرده و يا احتمالا" ريشة فالگيری دارند. در زمان عهد عتيق در کتابمقدس انبيا کذبه را سنگسار می کردند."شفا دهندگانی" که ادعا می کنند، بيماريی شفا يافته، علی رغم آنکه، در واقع چــنين نيست، آنها برابر با انبــيای کاذب می باشند. حد متوسط آمار درست نبوت کردن 1% از 100% کافی نيست. علاوه برايـــن می بايست آمار100% درست در تشخيص ارواح را تمرين کنيم، زيرا شيطان می تواند مانند فرشتة نور بيماران را شفا دهد ـ که بعد از آن مسلمأ بهای زيادی را برای آن طلب می کند ـ يا نبوتهايی درست را با (يک قلاب سرکجی می دهد) يعنی قلابی که خود شخص را به دام می اندازد.
چگونه روح خدا تشخيص داده می شود.
چگونه روح خدا تشخيص داده می شود.
چگونه روح خدا را از روح فريب دهنده تشخيص می دهيم، همچنين درون کليساهای مسيحی؟
1 ـ پايه های درک خود را از خدا تحصيل کنيد:
ماهيت او را، علت خلقت او را، افتادن در گناه انسان را، نجات و نقشة شفای او را .
توسط درک عميــق در امور ذکر شـده می توانيم بطـور عموم خـطا را در نقشه های تقلبی پيدا کنيم. چنانچه ما هنوز نجات نيافته و يا هنوز در بردگی فالگيری يا جادو هستيم، امکان دارد احتمالا" خيلی سخت باشد، زيـرا درک مـا در رابطـه با حقايق روحـانی در تاريـکی است. عيـسی می فرمايد، که گوسفــندان او، او را می شناسند، او بعنــوان شبان نــيکو گوسفنــدان خود را به نام می شناسد. (انجيل يوحنا 10). ما می بايست چنان رابطه ای در اعتماد با عيسی داشته باشيم، که هر بَدلی را بلافاصله تشخيص دهيم. برای آنکه چنين رابطه ای شروع شود، ابتدا می بايست از عيسی تقاضا کنيم، که او خدا و نجات دهنده ما شود. يک دعای ساده با کلمات خودمـان، بطور مثال دعــای فوق می تواند شروعی باشد :
خدای عزيز، من از تو جدا هستم، اما به تو احتياج دارم. به زندگی من وارد شو. من پسر
تو عيسی مسيح را بعنوان نجات دهندة خود می پذيرم. عيسی از تو تشکر می کنم،
که بر روی صليب مردی تا گناهان مرا ببخشی. تمنا دارم که کنترل زندگی مرا بدست گيری
و مرا به شخصی مبدل نمايي، که طبق نقشة خلقت تو می بايست بوده باشد. به من حيات
ابدی مانند فرزند خود بده.
2 ـ انبيای کذبه را می توان از "ميوه های" آنان شناخت
(متی7: 16):
"ايشان را از ميوه های ايشان خواهيد شناخت."
انبيای کذبه بطور کلی اشتباهات بارز شخصيتی دارند. شايد آنها در تمامی روز از محبت صحبت می کنند، اما به راحتی کنتــرل خود را از دست داده يا خودخواهــانه برخورد می کنند. شاگردان خود را در گرسنگی می گذارند، در حاليکه خود دارای ماشين شيک آخرين مدل هستند. شايد پول فعاليتها و يا اعمال مسيحی خود را غارت می کنند، تا حقوقهای گزاف به جيب بزنند، و در خانه های قصر مانند زندگی می کنند، در حاليکه شاگردانش نياز به پول دارند. شايد آنها الهيات درست دارند، اما آنها در فساد زندگــی می کنند و به همسـر خود خيانت کــرده و از وضعيــت سوء استفاده می کنند، برای دولتمندی شخصی خود.
اندازة اخلاقی شخص و ميوة توليد شده از او را بنگريد. "
اما از انبيای کذبه احتراز کنيد، که با لباس ميشها نزد شما می آيند ولی در باطن گرگان درنده می باشند. ايشان را از ميوه های ايشان خواهيد شناخت. آيا انگور را از خار و انجير را از خس می چينند؟ همچنين هر درخت نيکو، ميوه نيکو می آورد و در خت بد ميوة بد می آورد.نمی تواند درخت خوب ميوة بد آوَرَد، و نه درخت بد ميوة نيکو آوَرَد. هر درختی که ميوة نيکو نياورد، بريده و در آتش افکنده شود. لهذا از ميوه های ايشان، ايشان را خواهيد شناخت.
" ( متی7 : 15 - 20 )
انبيای کذبه حتمأ رهبران فرقه ها نيستند يا کشيش بلند مرتبه. به رهبر ملی، سياستمدار، رئيسان صنايع، نويسنده يا هنرمندی سرگرم کننده هم نيز می تواند اين اتيکت زده شود. عهد عتيق در بارة انبيای کذبه چنين می گويد: "
و اما نبی که جسارت نموده، به اسم من سخن گويد که به گفتنش امر نفرمودم، يا به اسم خدايان غير سخن گويد، آن نبی البته کشته شود. و اگر در دل خود گويي: "سخنی را که خداوند نگفته است، چگونه تشخيص نماييم." هنگامی که نبی به اسم خداوند سخن گويد، اگر آن چيز واقع نشود و به انجام نرسد، اين امری است که خداوند نگفته است، بلکه آن نبی آن را از روی تکبر گفته است. پس از او نترس. "
(تثنيه 18: 20 - 22 )
در تثنيه 13 به تو آموزش می دهد، علی رغم آيت و يا معجزه ای که واقع می شود و از جايي سرچشمه می گيرد که خدا را نمی ستايد، پس به کلمات اين انبيا و يا به "رويای اين رويا بينندگان" گوش نده، زيرا شايد خدا تو را در آزمايش قرار داده است، تا دريابد که آيا تو او را با تمام قلب و جان دوست داری، يا آنکه ترجيح می دهی به نبوتِ داده شده از روح فريب دهنده اتکا کنی.
3 ـ روحها را بيازماييد :
" ای حبيبان، هر روح را قبول مکنيد بلکه روح ها را بيازماييد که از خدا هستند يا نه. زيرا که انبيای کذبه بسيار به جهان بيرون رفته اند. به اين، روح خدا را می شناسيم: هر روحی که به عيسی مسيح مجسم شده اقرار نمايد از خدا است، و هر روحی که از عيسی مسيح مجسم شده را انکار کند، از خدا نيست. و اين است روح دجّال که شنيده ايد که او می آيد و الآن هم در جهان است.
."(اول يوحنا4: 1-3)
کتابمقدس واضح و روشن هشدار می دهد که از جادوگران و فالگيران سؤال مکنيد، و اين سؤال کردن را به عنوان "نجسی" شخص سؤال کننده اعلام می کند (لاويان19: 31). هشدار واضح است:
"و در ميان تو کسی يافت نشود که پسر يا دختر خود را از آتش بگذرانند، و نه فلگير و نه غيب گو و نه افسونگر و نه جادوگر، ونه ساحر و نه سؤال کننده از اجنّه و رمّال و نه کسی که از مردگان مشورت می کند. زيراهر که اين کارها را کند، نزد خداوند مکروه است و به سبب اين رجاسات، يهوه خدايت، آنها را از حضور تو اخراج می کند. نزد يهوه خدايت کامل باش. زيرا اين امتهايي که تو آنها را بيرون می کنی به غيب گويان و فالگيران گوش می گيرند، و اما يهوه خدايت نمی گذارد که چنين بکنی
. (تثنيه18: 10ـ14)
" به اصحاب اجنه توجه مکنيد و از جادوگران پرسش منماييد، تا خود را به ايشان نجس سازيد. من يهوه خدای شما هستم."
(لاويان19: 31)
مجازات برای ارتباط با سحر وجادو بسيار سنگين است: "
و کسی که به سوی صاحبان اجنه و جادوگران توجه نمايد، تا در عقب ايشان زنا کند، من روی خود را به ضد آن شخص خواهم گردانيد و او از ميان قومش منقطع خواهم ساخت.
" (لاويان20: 6) شاؤل پايان غم انگيزی را با سه پسرش تجربه کرد، پس از آنکه با صاحب اجنه در عَين دور مشورت کرد. (اول سموئيل31)
روح شيطان روحی فريب دهنده است، و خود شيطان می تواند به عنوان فرشتة نور ظاهر شود. (دوم قرنتيان11: 14). امروزه روحهای شرير يا به عبارتی فرشته گان افتاده از حضور خدا به عنوان حرکتهای عصر جديد بسيار جذاب زير چادر روان درمانی يا دوستان روحانی، پيشکسوتان جامعه، هدايت از ذهن ناخودآگاه، يا به عنوان استادان روح، مقدسين، انسانهای غير زمينی، طفل درونی، به تصــوير در آوردن ( همچنين از روح عيسی)، رابطه با بستگانی که مرده اند و غيره خود را معرفی می کنند.
چنانچه شما "هدايت روح" را سؤال می کنيد توسط مجراها يا به تصوير کشيدن، مانترا ـ مديتاسيون يا يوگا، سؤال کنيد که، آيا عيسی مسيح خدا و استاد آنها است. در اقتدار نام عيسی مسيح سؤال کنيد چه کسی را خدمت می کنند. به اين فکر کنيد، که ويروس عصر جديد خود را همه جا پخش کرده، و حتی در کليساها افرادی وجود دارند، که آگاهانه و ناآگاهانه با فرشتگان سقوط کرده مشورت کرده و هدايت و نبوت آنها زير پوشش مسحيت پنهان است. آنها اعتقاد دارند احتمالا" از روح القدس شناخت دريافت کرده اند، اما در حقيقت آنها با "ارواح معتمد" (ديوها) گفتگو می کنند. زياد بر نشانه ها و معجزات تکيه نکنيد. ارواح را تشخيص دهيد، هنگاميکه به ديگران اجازه می دهيد روی شما دستگذاری کنند و برای شما دعا کنند.
چقدر خوب اين افراد را می شناسيد، هنگاميکه شما اجازه می دهيد، که برای شما دستگذاری کنند؟ آنها واقعا" نجات را دارند؟ آيا روح مسيح است يا روح فريب است که هدايت می کند، برای شما دعا کند يا علم تشخيص به شما بدهد؟ ارواح را آزمايش کنيد.
تنها يک روح وجود دارد، که عيسی مسيح را اعتراف می کند، و آن روح القــدس است. تمـامی ارواح می بايست آزمايش شوند ، فرقی نمی کند آيا بواسطة نبی، سياستمدار، معلم مذهبی بوديسم يا شخصی خاص صحبت می کند، و ادعا می کند که مسيح است (که امروزه از اين اشخاص زيادند).
تولد تازه داشتن
تولد تازه داشتن
عيسی به مرتا در رابطه با برادر او ايلعازر گفت، که او بر خواهد خاست (يوحنا11: 23). مرتــا جـواب می دهد:
" می دانم که در قيامت روز بازپسين خواهد برخاست.
" (يوحنا11: 24). عيسی برای او توضيح می دهد:
"من قيامت و حيات هستم. هر که به ايمان آورد، اگر مرده باشد، زنده گردد. و هر که زنده بُوَد و به من ايمان آورد، تا به ابد نخواهد مرد. آيا اين را باور می کنی؟ ـ مرتا به او جواب می دهد. " آری سرورم، من ايمان آورده ام که تويي مسيح، پسر خدا، همان که بايد به جهان می آمد."
( يوحنا 11 : 24 - 27 از ترجمه هزارة نو).
با اشک در چشمان عيسی مسيح به قبر ايلعازر نزديک می شود. قبر در غاری بود، که جلوی آن سنگی عظيم غلطانيده بودند. عيسی به افراد امر فرمود، که سنگ را بکناری زنند. او از خدا تشکر می کند برای آنکه، او دعاهايش را شنيده بود، تابدينوسيله افراد ايمان آورند که خدا او را فرستاده است. سپس بانگ بلند ندا داد " ايلعازر، بيرون بيا "، و ايلعازر پيچيده در کفن بيرون آمد. اگر عيسی ايلعازر را به نام نخوانده بود، حتما" تمامی مردگان در قبرستان بر می خاستند، زيرا همانگونه که به مرتا گفته بود، او آنکسی بود که مردگان را بر می خيزاند.
در شبی تاريک نيقوديموس نامی از بزرگان يهود نزد عيسی آمد و به وی گفت که آيتی از تو ثابت خواهد کرد که خداتو را فرستاده است. عيسی جواب می دهد: " به تو می گويم ، تا کسی از نو زاده نشود، نمی تواند پادشاهی خدا را ببيند." و سپس عيسی چنين توضيح می دهد. " راه ديگری وجود ندارد: تا کسی بازگشت نکرده از روح خدا زاده نشود، نمی تواند به پادشاهی خدا راه يابد! آنچه از بشر خاکی زاده شود، بشری و از بين رفتنی است، اما روح خدا حيات تازه می بخشد، حياتی ابدی. " (يوحنا3: 3 و 5-6 ). قدرت عظيم خدا عيسی را از مردگان برخيزانيد. اگر به او ايمان آوريم و به او اعتماد داشته باشيم، روح القدس می آيد و در ما ساکن می شود، زندگی ما را تبديل کرده و حتی از مرگ آزاد می کند.
در نامه دوم قرنتيان پولُس رسول با مسيحيان آنجا اينچنين در ميان می گذارد:
" زيرا هرچند در ضعف بر صليب شد، اما به قدرت خدا زيست می کند."
(دوم قرنتيان 13: 4). چون او زنده است، ما وعده ها و اطمينان او را داريم، که ما نيز زنده می مانيم
پولس مأموريت آموزش قضايي خود را اينگونه توضيح می دهد:
" زيرا همان گونه که مرگ از طريق يک انسان آمد، رستاخيز مردگان نيز از طريق يک انسان پديدار گشت. زيرا همانگونــه کــه در آدم همه می ميرند، در مسيح نيز همه زنده خواهند شد. اما هر که به نوبة خود: نخست مسيح که نوبر بود، و بعد به هنگام آمدن او، آنان که متعلق به اويند."
(اول قرنتيان15: 21-23 از ترجمة هزارة نو)
. " اما مسيح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است."
(اول قرنتيان15: 20) .
بدنی تازه
بدنی تازه
پولس در جواب اينکه چگونه بدنی را در باغ خود خواهيم داشت می گويد: " هر دانه ای، که کاشتــه می شود، می بايست بميرد، تا حياتی تازه از آن رشد کند. و آنچه ما می کاريم، کالبدی را که بعد ظاهر خواهد شد نمی کاريم، بلکه تنها دانه را می کاريم، بطور مثال دانه گندم يا دانه های ديگر. خدا اجازه می دهد از هر بذری گياهی رشد کند، مانند آنچه در نقشه اش بود." در عمــل تحولی صــــــورت می گيرد. بدنی تازه از بدنی کهنه "جوانه می زند". بدنِ زمينی کنار گذاشته و توسط روحی جـايگزين می شود.
" آيا موجودات با يکديگر تفاوت ندارند؟ آدميان را يک نوع جسم است، حيوانات را طوری ديگر. پرندگان را نوعی ديگر، ماهيها نيز دارای نوعی ديگر از جسم هستند. به همين سان کالبدهای آسمانی وجود دارد و کالبدهای زمينی؛ زيباييهای آنها با يکديگر قابل مقايسه نيستند. خورشيد درخشندگی خاص خود را دارد و ماه درخششی ديگر و ستارگان نيز به نوعی ديگر. حتی درخشندگی ستاره ای با ستارة ديگر متفاوت است."
همانگونه می توانيد برخاستن از مردگان را تصور کنيد. بدن زمينی ما مانند بـذر می ماند، که يـکبار می ميرد. اما اگر برخيزد، ديگر فانی نيست. آنچه مدفون شود، ضعيف و ناچيز است، آنچه قيـام کند، خدا می گذارد جلال و قدرت بازشناخته شود. بـدن زمينی ما مدفـون مـی شود؛ اما مـا با بـدنی بــر می خيزيم، که با حيات الهی پر است. پس اگر بدنی فانی وجود دارد، بدنی غير فانی نيز وجود دارد.
در کتابمقدس آمده، که انسان اول، آدم " موجودی زنده " شد. اما مسيح، اولين انسان که "مخلوقی تازه" است، به ما حيات الهی می دهد. اکنون ما بدنی طبيعی و زمينی داريم، سپس اما خدا به ما بدنی غير فانی، که از روح او پر است می دهد. آدم، انسان اول ، خدا او را از خاک آفريد؛ اما انسان تازه مسيح، از آسمان آمد. بعنوان نسل آدم ما اکنون بدنی زمينی داريم. بعنوان مسيحيان ما نيز مانند مسيح بدنی آسمانی خواهيم داشت. در حال حاضر هر کدام از ما بدنی فانی داريم، همانگونه که آدم داشت. اما ما مانند مسيح روزی بدنی غيرفانی خواهيم داشت.
"ليکـن ای برادران اين را مـی گويـم کـه گـوشت و خـون نمی تواند وارث ملـکوت خدا شـود و وارث بی فسادی نيز نمی شود."
(اول قرنتيان15: 36-50).
اينک می دانيم:
" هر گاه اين خيمة زمينی که در آن سکونت داريم فرو ريزد، عمارتی از خدا داريم، خانه ای ناساخته به دست و جاودانه در آسمان. و براستی که در اين خيمه آه می کشيم، زيرا مشتاق آنيم که مسکن آسمانی خود را در برکنيم، چرا که با دربر کردنش، عريان يافت نخواهيم شد. زيرا تا زمانی که در اين خيمه هستيم با گرانباری آه می کشيم، چون نمی خواهيم جامه از تن به در کنيم، بلکه جامه ای ديگر به تن کنيم، تا فانی غرق حيات شود. و خداست که ما را برای اين مقصود آماده کرده و روح را همچون بيعانه به ما داده است. "
(دوم قرنتيان 5: 1- 5 )
مرگ فيزيکی و ورود به حيات ابدی
مرگ فيزيکی و ورود به حيات ابدی
"و چنانکه در آدم همه ميميرند در مسيح نيز همه زنده خواهند شد."
(اول قرنتيان15: 22). تنها در مسيح می توانی زنده شوی. عيسی می فرمايد، رفتن او به نفع ما است، زيرا روح القدس نمی آيد، تا زمانيکه او هنوز اينجا است. عيسی روح القدس را می فرستد:
" اما اگر بروم او را نزد شما می فرستم. و چون او آيد، جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود.
(يوحنا16: 7-8 ). چنانچه ما عيسی مسيح را بعنوان نجات دهندة خود بپذيريم، روح القدس در ما ساکن خواهد شد (يوحنا14: 17). و قوت روح القدس مردان و زنان را از مرگ برمی خيزاند.
" اما اگر مسيح در شما ست، هر چند بدن شما بعلت گناه مرده است، اما چون پارسا شمرده شده ايد، روح برای شما حيات است. و اگر روح او که عيسی را از مردگان برخيزانيد در شما ساکن باشد، او که مسيح را از مردگان برخيزانيد، حتی به بدنهای فانی شما نيز حيات خواهد بخشيد. او اين را به واسطة روح خود انجام خواهد داد که در شما ساکن است."
(روميان 8: 10 - 11 از ترجمة هزارة نو )
هنگاميکه به قيام عيسی نگاه کنيم، می توانيم ديد خوبی از نوعِ بدنی، که به ما نيز وعده داده شده بيابيم، البته در صورتيکه عيسی را پذيرفته باشيم. بدن قيام کرده عيـسی از مرزها فيزيکی گذر می کند و می تواند از درهای قفل شده عبور کند (يوحنا20: 19). زمانهايي بود که بدن او قابل تشخيص نبود
(لوقا24: 13- 16 ؛ يوحنا20: 14- 15 ؛ يوحنا 21: 4 و 12 ، مرقس 16: 12 ). در هر صورت عيسی قادر بود، خود را توسط پاره کردن نان و يا صدايش بشناساند.
برای کسی که به عيسی مسيح ايمان دارد، مرگ انتقالی هيجان انگيز و شادی بخش به ابديت است، که او در آنجا زنده تر از هر زمان ديگری است.
"پس همواره دلگرميم، هر چند می دانيم تا زمانی که در اين بدن منزل داريم، از خداوند غربيم."
(دوم قرنتيان 5 : 6 ). دقيقا" مانند غوطه ور شدن در يک اقيانوس، هنگاميکه از مرجانهای پرهياهو و موجودات و گياهان اعجاب آميز در تعجب می شويم، همانگونه است انتقال بدن فيزيکی به بدن مافوق طبيعی ما در ابديت. در ابديت در جامعه ای زندگی کردن، که منشأ حيات است و پاداشی است برای آنانی که هديه مجانی و شفای خدا را با ايمان به پسر خدا می پذيرند.
مرگ برای کسانی، که در مسيح هستند هرگز زمان غم و اندوه نيست. دليل گناه آدم که مرگ فيزکی است، غيرقابل گريز است. اما مرگ برای کسانی که به عيسی مسيح اعتماد دارند، نيش خود را از دست داده است.
"زيرا هر گاه از ضعف مصلوب گشت ليکن از قوت خدا زيست می کند."
(دوم قرنتيان13: 4) و در او ما نيز زندگی خواهيم کرد.
پولس در روميان 8 : 11 چنين توضيح می دهد:
" و اگر روح او که عيسی را از مردگان برخيزاند در شما ساکن باشد، او که مسيح را از مردگان برخيزانيد، بدنهای فانی شما را زنده خواهد ساخت به روح خود که در شما شاکن است. "کلام عيسی کاملا" واضح است که: " من قيامت و حيات هستم، هر که به من ايمان آورد، اگر مرده باشد، زنده گردد. و هر که زنده بُود و به من ايمان آورد، تا به ابد نخواهد مرد. "
(يوحنا11: 25-26)
گالری قطعه های هنری مسيحی
گالری قطعه های هنری مسيحی
گالری قطعه های هنری مسيحی
طراحی قطعات هنریِ مسيحی آزاد. عکسهايي از زندگی ومرگ مسيح ؛ سمبلهای مسيحی مانند صليب و کبوتر آزادی؛ تصويراتی طراحی شده از داستانهای کتابقدس و غيره