|
|
|
|
|
مقصود شيطان اين است که, مخلوق خدا را فاسد کند, و بگذارد انسانها تبديل به حيوانات فاسدی شوند, که رو به انحطاط می روند, و آنها را برآن دارد, رابطة خود را با خدا فسخ کنند. ابليس اين را قبلا" در باغ عدن انجام داده بود, و هنوز نيز می کند. اينگونه که او آگاهی انسان را در بارة نقشة نجات تباه کرده, اعتقادات ايمانی ديگری را در جهان می آورد, جادوگری و رمز گرايي طلبيده می شود و انسانها را بی ارزش کرده, رابطة ما را با خدا نابود می کند.
"زيرا چنين کسان, رسولان دروغين و کارگزارانی فريبکارند که خود را در سيمای رسولان مسيح ظاهر می سازند. و اين عجيب نيست, زيرا شيطان نيز خود را به شکل فرشتة نور درمی آورد؛ پس تعجبی ندارد که خادمانش نيز خود را به خادمان طريق پارسايي همانند سازند. سر انجامِ اينان فراخور کارهايشان خواهد بود. باز می گويم: کسی مرا بی فهم نپندارد. اما اگر چنين می کنيد, دست کم مرا چون شخص بی فهم بپذيريد, تا بتوانم اندکی فخر کنم."
(دوم قرنتيان 11: 13- 16 )
" زيرا مسيحان کاذب و پيامبران دروغين برخاسته, آيات و معجزات عظيم به ظهور خواهند آورد تا اگر ممکن باشد, حتی برگزيدگان را گمراه کند. ببينيد پيشاپيش به شما گفتم."
(متی24: 24- 25). |
|
ليستی از موضوعات اين صفحه
|
|
|
چه می شد اگر تصور کنيم يک بشقاب پرنده, يک سفينه از کره ای ديگر, در امريکا در نيويورک فرود آيد و يک موجودی به بزرگی 130 سانتيمتر تلوتلو خوران از آن خارج شود, آيا باعث تعجب گروه بزرگی از خبرنگاران و دوربينهای تلويزيون نمی شود؟ اين موجود 40 کيلوگرم است, چشمهای بيضی شکل که بسيار باز است و حلقة دور چشم او عميق است, سری بزرگتر از ما انسانها داشته, مويي به بدن ندارد, يک خط باريک به جای دهان داشته يعنی به عبارتی لب ندارد. پوست او صاف و خاکستری است. چشمهای او حکمت تمام زمانها را انعکاس می کند. و او نه با لبهايش بلکه توسط تـله پاتـی گفـتگـو می کند.
او در افکار حاضرين صحبت می کند و می گويد, که گونة انسانها را خوب می شناسد, اگر چه آنها برای انسانها آشنا نيستند. اجتماع آنان, ترقی انسانها را از هزاران سال است که هدايت می کند. آنها با کريشنا, بودا, موسی عيسی و محمد گفتگو می کرده اند و به آنها مکاشفات داده اند. آنها در پس همة معجزاتی بوده اند, که بسياری از آنها را اين پيامبران به انجام رسانده اند. هدف آنها اين بوده است که, نژاد انسانها را پاک کنند و زنگ شروع عصر صلح جهانی را به صدا درآورده اند. در حاليکه حاضرين پيام را اعلام می کنند, که بوسيلة ساتِ لايت برای چهار ميليارد انسان پخش می شود, خجالتی با ترسِ حاکی از احترام روی بشريت می آيد.
اين موجود, که چشمانش شفاف و پر از نور صلحِ ذخيره شده است و صدای او آرام بوده و افکار را لمس می کند, آمده است تا شروع زنگ عصری جديد را بزند, که آنرا صلح همه گير می نامد و با نبوتهای هزارة کتابمقدس هماهنگ است. او به ما می گويد, هر مرد, زن و کودکی توسط مديتاسيون بايد با آنها وارد گفتگو شود. سپس بشقاب پرنده های بسياری ديگر روی زمين فرود می آيند, تا به اجرا درآمدن اين نقشة بزرگ کمک کنند, نقشه ای که کميت پرشیِ ترقی انسان معنی می دهد. ضمير خودآگاه انسان بايد "توسعه" پيدا کند, تا برای هميشه بر حالت تهاجمی پنهان خود غالب شود. اين مخلوقات حکيم بعنوان رهبران فرشتگان خدمت می کنند, تا انسانها را به آن هدف نهايي کهکشانی هدايت کنند.
همه بايد همکاری کنند. تمامی افسانه های مربوط به اساطير گذشته بايد از سر راه برداشته شوند. خدايان انسانها در زمان خود مقصود خود را به هدف رسانده اند, اما حالا بايد انسان از درون خود با کمک اين فرشتگان حکيم خارج شود, و رسيدن به قوت بالقوة خود را ياد بگيرد, تا خود را به نقشة همگانی داخل کند. فقر, بيماری, جنگ تنها خاطرهای از گذشته خواهند بود. بشريت حالا ديگر قوتی عالی و تازه دريافت می کنند, درحاليکه رفته رفته به خدايان تبديل می شوند. اين را انبيا سعی کرده بودند, که به انسانها بياموزند, و حالا ديگر اين موجودات حليم وظيفة خود را به اتمام می رسانند.
مردی جوان و زيبا از يک غاری در خاور نزديک قدم به بيرون می گذارد. او ريش و سبيل دارد. رنگ صورت او مسی رنگ است, ولی بيشترين چيزی که در او جلب توجه می کند, چشمهای اوست که پر از رحمت و حکمت است. پيام او که برادری همه گير را توسعه می دهد, مانند آتشی سريع و پر زور روی تمام زمين را می گيرد. طرفداران او ادعا می کنند، او همان امام غايب است, آخرين امام از دوازده امام اسلام, که در جوانی صدها سال پيش در همان غار غيب شده بود. او ادعا می کند, او آخرين فرستادة حقيقی خدا است.
تا به حال چنين انتخابات رئيس جمهوری پرتحرکی وجود نداشته است. اين انتخابات رأی دهندگان و متخصصين را به ياد جان اف. کندی می اندازد: مردی سياسی, سخنور, ستارة فيلم. اما از نظر سياست مالی او يک "محافظه کار" و معتقد کامل به اقتصاد بازار جهانی است, يک ارتش غير قابل ضربه داشته و يک آينده ای درخشان بدون استفاده از مواد سمی برای همة انسانها در نظر دارد و اعتقاد به اشتراک دنيايي با فرمول صحيح دارد. "انصاف" نام دولت او خواهد بود: انصاف برای همة نژادها, همة اعتقادات روابط جنسی. "آزادی" در تمام سرزمين شنيده می شود: آزادی برای حقوق زن, آزادی برای کورتاژهای بدون محدوديت و مرگهای بدون رنج طبق خواست شخص, آزادی برای سالمندان, که ارگان جنينها را تکه تکه کنند تا با آن بتوانند به قسمتهای ضعيف بدن خود حياتی تازه بدمند, آزادی برای اينکه مطمئن شوند, که همة کودکان يک شکل "تازه" می شوند, نه حقيقتی مطلق, بلکه " آنچه ميل داری, همان را بکن! " روش زندگی آنها بشود, و همه توسط برنامة تعليمی دولتی به اجرا درآورده شود.
چه چيزی در اين سناريو اشتباه است؟ پيامی که اين سناريو می دهد, بر خلاف کلام خدا است. خدا جسم شد و روی زمين آمد و خود را نيز اشکار کرد. ما احتياج به آدمهای مريخی غير زمينی و فرشتگان سقوط کرده نداريم, که انجيلی ديگری را برای ما موعظه کنند و به ما يک راه ديگر "نجات" غير کتابمقدسی را نشان دهند. ما احتياج به سياستمدارهای غيرقابل اعتماد نداريم, که برنامه ای را به اجـرا در می آورند, که اين قوانين ورای همة قوانين مطلق خدا, چه حق و چه ناحق فراتر می رود. کتابمقدس به ما می گويد:
" و اين عجيب نيست, زيرا شيطان نيز خود را به شکل فرشتة نور درمی آورد."
( دوم قرنتيان 11: 14 ). شيطان خود را بشکل قصابی خون آلود نشان نمی دهد, زيرا او استاد فريبکاران است. عيسی خود در يوحنا 8: 44 در رابطه با شيطان به ما می گويد:
". . . او از آغاز قاتل بود و با حقيقت نسبتی نداشت", و : " . . . چرا که او دروغگو و پدر همة دروغهاست."
بعنوان دروغگو شيطان بسيار ماهر است در رابطه با همة تعاليم ممکنه, که از انجيل حقيقی چيزی را کم کند, مهمترين حقايق الهياتی را عوض کند يا بطورکلی انجيل ديگری را به نمايش بگذارد. اگر بطور مثال کسی انکار کند که عيسی خدای جسم شده نيست, پس قربانی او غيرممکن است که برای ابديت کامل بوده باشد, زيرا تنها خدا است که کامل است. اگر فقط يک انسان روی صليب مرده است, پس مرگ او فدية غير قابل قبول برای گناهان دنيا بوده است.
اگر کسی قيامت و تثليث را منکر شود, با آن می گويد, که عيسی بالاخره و اصلا" يک انسان بوده است. اگر کسی گناه را انکار کند, پس نياز فديه را نيز با آن انکار کرده است. اگر کــسی عيــسی را با ديگــر "پيامبران بزرگ" مقايسه کند, يگانه بودن آنرا از بين برده است. اگر فکر می کنيد, می توانيد "خدا" بشويد, احتياجی به نجات دهنده نداريد. اگر شما به وجود جهنم اعتقاد نداريد, ارزش قربانی خدا را, که داد تا شما را از مکان لعنت شدة ابدی, که خدا در آنجا نيست دور نگهدارد, پايين آورده ايد.
|
|
|
|
|
فرشته ها همراه با انجيلهای ديگر |
|
کتابمقدس ما را هشدار می دهد:
" اما حتی اگر ما يا فرشته ای از آسمان, انجيلی غير از آنچه ما به شما بشارت داديم موعظه کند, ملعون باد! "
(غلاطيان1: 8). همانگونه که قبلا" ديديم, ميکائيل و فرشتگانش شيطان و فرشتگانش را از آسمان به زير می اندازند. اين موجودات بدون جسمِ گوشتی, از ابتدای زمان وجود داشتند و مزاحم نقشة خدا برای انسانها بودند. آنها می توانند افکار آنهايي را مصادره کنند, که آگاهانه کنترل بر افکار و درک خود را توسط گناه, هوس, مواد مخدر, الکل, مديتاسيون, يوگا, صحبتهای نواگونة مديتاسيون, به تصوير کشيدن افکار, کنترل افکار يا تجاوز از دست داده اند (به اضافة تجاوزاتِ موهومیِ توليد شده از مطبوعات و بازيهای ويدئويي). آنها می توانند بعنوان رؤيا ظاهر شوند و يا حتی خود را بشکل بدن مادی درآورند. اين فرشتگان سقوط کرده در اعلام "انجيلی ديگر" و توليد "سيستم مذهبی" جديد, بسيار ماهر هستند. به همين شيوه آنها فريب شيطان در باغ عدن را تبليغ و زياد می کنند.
از آنجاييکه آنها از زمان آدم و حوا در موضوع مربوط به انسانها خود را دخالت داده اند, می توانند از وقايع گذشته گزارش دهند. آنها وارد بدن کسانی که به اصطلاح کانال شده اند شده و خود را صاحب آنان کرده تحت اين عنوان که, آنها نوعی پديدة نورانی شده هستند, و سپـس آيــنده را پيــشگويي می کنند. آنها می توانند بيماران را شفا دهند. آنها می توانند کلمات جادويي افراد را به انجام برسانند, البته افرادی که در جادوگری فعال هستند. آنها می توانند در کليساهای مسيحی خرابی به بارآورند, به اين وسيله که, افرادی را که در پی "نشانه ها و معجزات" می دوند بدون اينکه تشخيص روح داشته باشند, را خدمت می کنند.
ما در رابطه با موضوعات روحی بسيار مستعد به تقلب هستيم. اگر ما چارچوبی را در اختيار نداشته باشيم, که ديدگاه کتابمقدسی آنرا به ما ارائه می دهد, حتی آتئيستـی (فردی بی خــدا) دو آتشـــه می تواند فريب بخورد ـ بخصوص يک آتئيست, زيرا چنين کسی از هر ظاهر شدن روحی که نمی تواند آنرا توضيح دهد, از خود بيخود می شود. يک جامعه ای مانند امريکا, که قرنهای بسيار چيزهای مافوق طبيعی را انکار کرد, حالا طعمة خوبی برای فريب و کلک و تقلب است. علت اين است که امريکا خود را بشدت با " مکاشفة هدف خواندگی" خود, در سالهای بعد از جنگ داخلی و با بسط و توسعة صنعتی خود در حين دو جنگ جهانی در دهة 50 مشغول کرده است. در ابتدای دهة 60 يک فرهنگی مخالف آن پديدار شد, که مخالف ماديگرايي بوده و از درون مسيحی ولرم, در نوسان و ظاهربين سر به بيرون آورد. اين فرهنگ تحت عنوان "عشق آزاد" وارد شد, و هوس را با همة انحراف و گمراهی بعمل آورد.
اين فرهنگ مخالف, رو به مواد مخدر و تعاليم مشرق زمين آورد. بذرِ "عشق آزاد" خود را بشکل کورتاژ برکت يافتة قانونی نشان داد. اشتهای سيری ناپذيری برای رمزگرايي و جادوگری بوجود آمد. فيلمها, شوهای تلويزيونی و کتابها در مورد مرگ, رقص برای مرگ عجيب و فوق طبيعی, موفقيتهای بی نظير را نشان می دهد.
باربارا تاچمن (Barbara Tuchman ) در کتاب خوب تحقيق شدة خود بنام "آينه ای در فاصلة دور" آئين مذهبی مرگ در اروپا را در قرن 15 تشريح می کند:
هنرمندان خود را با جزئيات ترسناکِ فساد و تعفن فيزيکی اجساد مشغول کرده اند: کرمها روی هر جسدی پيچ می خورند, غورباقه های بادکرده روی مردمک چشم مردگان نشسته اند, در نقاشيهای گرافيکی روی ديوارهای بی شمار يک مردة استهزاء کنندة بدانديش در حال چشمک زدن, رژة رقص مرگ را می کند. تجاوز به دختران جوان با واقعگرايي وحشت آور توصيف می شود؛ به شکل, شِبهِ واقعی, بدن مسيح با بی رحمی توسط سربازان تکه تکه و پاره می شود, يا تصاويری از کودکانی که توسط مادرش سرخ کرده شده و خورده شده است. |
|
اگر قبيح و زشت شنيده می شود, پس به فروشگاهايي که ويدئو کرايه می دهند برويد و به فيلمهايي که آنجا عرضه می شود نگاه کنيد. موضوع مرگ, اجساد, خون آشامها, سوء استفاده از زنان, رابطة جنسی با حيوانات, قطع اندام, قتلهای زنجيره ای و انواع ديگر تجاوزات به خوبی عرضه می شود, و تحت عنوان "سرگرم کننده" تقسيم بندی شده است. دست به دست با اين آئين مرگ موضوعات رمزگرايي و جادوگری جذبی عميق پيدا می کنند: خانه هايي که روح در آن رفت و آمد می کند, انسانهای نيمه گرگ, روح گرايي, قوتهای روانی, متجسم شدن روحها, گفتگو با مردگان (يا بهتر بگوييم, با ديوهای آغشته به شخصيت مردگان), بشقاب پرنده ها, طالع بينی, کف خوانی, جادوگری به اصطلاح سياه يا سفيد و غيره. اين موضوعات آنقدر داخل جامعه شده است, که کارتونها در شنبه صبحها (در کشورهای غربی) پر از اين تصاوير است. فيلمها در امريکا دومين بزرگترين محصول صادراتی بين المللی است, و هر باره دنيا را با آن الوده می کنند, وقتيکه پيام اين فيلمها فاسد کردنی يا سطح پايين است.
مقصود شيطان اين است که, مخلوق خدا را فاسد کند, و بگذارد انسانها تبديل به حيوانات فاسدی شوند, که رو به انحطاط می روند, و آنها را برآن دارد, رابطة خود را با خدا فسخ کنند. ابليس اين را قبلا" در باغ عدن انجام داده بود, و هنوز نيز می کند. اينگونه که او آگاهی انسان را در بارة نقشة نجات تباه کرده, اعتقادات ايمانی ديگری را در جهان می آورد, جادوگری و رمز گرايي طلبيده می شود و انسانها را بی ارزش کرده, رابطة ما را با خدا نابود می کند. اينگونه آنقدر خاک در هوا وجود دارد, که شخص پسر خدا را نمی تواند ببيند, و اينچنين قصد شيطان را که جمعيت جهنم را با نجات نيافتگان بيشتر کند, به حقيقت می پيوندد.
با وجود اين پيروزی نهايي از آن خدا است. عاقبت شيطان و فرشتگانش از قبل تعيين شده است:
" و ابليس, که آنان را فريب داده بود, به درياچة آتش و گوگرد افکنده شد, جايي که آن وحش و نبی کذّاب افکنده شده بودند. اينان روز و شب تا ابد عذاب خواهند کشيد."
(مکاشفه20 : 10 و همينطور به متی 25: 41 مراجعه شود.)
|
|
|
عيسی خود, ما را در انجيل متی هشدار می دهد, که در روزهای آخر
" مسيحان کاذب و پيامبران دروغين برخاسته, آيات و معجزات عظيم به ظهور خواهند آورد تا اگر ممکن باشد, حتی برگزيدگان را گمراه کنند. ببينيد پيشاپيش به شما گفتم."
(متی 24: 24- 25). چگونه می بايستی با روبرويي با اين نبوت, بعد از اينکه حتی برگزيدگان می توانند فريب بخورند, تشخيص دهيم که آيا مسيح کاذب يا پيامبری دروغين را پرستش کرده ايم؟ دست کم سه روش وجود دارد, که می توانيم همه را با هم بکار ببريم:
1 ـ درک پايه ای از خدا برای خود تحصيل کنيد,
وجود او, هدف او در خلقت انسانها, از افتادن در گناه انسان, نجات و نقشة نجات. توسط درک و فهم پايه ای از اين چيزهای نامبرده شده می توانيم بطور کلی خطا را در نقشه ای تقلبی پيدا کنيم. اگر ما هنوز نجات نداشته و يا در بردگی جادوگری هستيم, احتمال دارد اين چيزها نا مشخص جلوه کند. ما ابتدا بايد از عيسی بطلبيم, که او خدا و نجات دهندة ما شود در يک دعايي بسيار ساده می توانيم اين کار را بکنيم, مانند دعای زير:
خدای عزيز, می دانم, که به تو احتياج دارم و از تو جدا هستم. من می دانم و ايمان دارم, که تو پسر خود عيسی مسيح را روی زمين فرستادی, تا روی صليب برای گناهان من بميرد. اکنون می خواهم اعتماد خود را روی عيسی مسيح بنهم و قربانی روی صليب او را برای خود می پذيرم. خون او بايستی مرا از گناهانم پاک تميز کند. به من حياتی ابدی بعنوان فرزند خود بده.
|
|
وقتيکه عيسی را پذيرفتيم, روح القدس می آيد و در ما ساکن می شود, به ما قدرت تشخيص داده و کتابمقدس را برای ما توضيح می دهد. وقتيکه روح القدس قسمتهاي زندگی شما را مکاشفه می کند, در قسمتهايي که در اسارت گرفتار مانده ايد, خيلی خوب می شود, اگر واضح برای آن دعا کنيد و به فرشتگان سقوط کرده که اين قسمتها را کنترل می کنند, دستور دهيد که دور شوند, و همه را در نام عيسی مسيح انجام دهيد:
خدايا, به تو گناه . . . . . . . . . . را اعتراف می کنم. من از اين گناه برای هميشه خودداری می کنم, و در نام عيسی مسيح به روحی که مرا مجبور کرده و يا در من ساکن است دستور می دهم, اکنون در اين لحظه دور شود. من تمامی تجهيزات خدای زنده را به تن می کنم و خود و خانوادة خود را زير حکومت خون بره قرار می دهم. |
|
اگر گروهی از مسيحيان را در اطراف خود داريد, که می توانند شـما را در ايــن دعـا همــراهی کنـند,
می تواند کمک بزرگی باشد. اگر مقاومتی روحی را در خود حس می کنيد, دعا را دوباره تکرار کنيد. اگر شما بعد از دعای مداوم هنوز مقاومتی روحی يا تحت فشار بودن حس می کنيد, می بايستی حتما" بگذاريد يک کشيش يا مسيحيانی ديگر برای شما دعا کنند.
"پس اگر پسر شما را آزاد کند, براستی آزاد خواهيد بود."
(يوحنا8: 36).
تمامی کتابها, مجسمه و عکسها و اشيائي, که با تعاليم دروغين يا تجارب جادوگری شما در ارتباط است را از بين ببريد. اگر آنها را نگهداريد, آنها همچنان کانال برای فشارهای روحی می مانند. دوستيهای تازه برقرار کنيد, تا در زندگی تازه, شما را تقويت کنند. کليسايي که طبق کتابمقدس است را پيدا کنيد, در گردهمايي برای يادگيری کتابمقدس در طول هفته و برنامه های ديگر مسيحی شرکت کنيد.
2 ـ پيامبران دروغين را از روی "ميوه هايشان" تشخيص دهيد.
( متی 7: 16:
"آنها را از ميوه هايشان خواهيد شناخت"
) انبيای دروغين بطور کلی خطاهای شخصيتی بارز دارند. آنها شايد در تمام روز راجع به محبت صحبت می کنند, اما سريع کنترل خود را از دست داده يا خودخواهانه رفتار می کنند. آنها می گذارند شاگردانشان گرسنگی بکشند اما خود صاحب رديفی از ماشينهای رولز رويس هستند. آنها شايد حرفهای درست می گويند ولی عملکرد آن در زندگی آنها ديده نمی شود. آنها در شرايطی خاص پولهای اعمال مسيحی خود را غارت می کنند, تا در خانه های قصر مانند زندگی کنند, يا آنها در فحشاء و فسق و فجور زندگی می کنند, با اينکه بعنوان باکره های مزين شده خود را جلوه می دهند.
مذاهب دروغين و فرقه ها و بدعتها در همين طبقه جا دارند. به ادعاها و اهدافی را که در گروهشان دارند و به انجام آوردن آن در زندگی تک تک انسانها نگاه کنيد.
3 ـ ارواح را امتــحان کنيد.
"هر روحی که بر آمدن عيسی مسيح در جسمِ بشری اقرار می کند, از خداست. و هر روحی که به عيسی اقرار نمی کند, از خدا نيست, بلکه همان روحِ « ضد مسيح » است . . ."
( اول يوحنا4: 2-3 ). اگر شما از "روح آمده" توسط واسطه ها يا "دوستان ارواح" توسط به تصوير کشيدن سؤال می کنيد, بپرسيد که آيا عيسی مسيح خدا و استاد است يا نه. در اقتدار نام عيسی سؤال کنيد, چه کسی را خدمت می کنند. به اين فکر کنيد, که حتی در کليساها افرادی هستند, که آگاهانه يا ناآگاهانه با فرشتگان سقوط کرده مشورت می کنند و هدايت و نبوت را زير پوشش مسيحی ارائه می دهند. فقط يک روح وجود دارد, که اعتراف به عيسی مسيح می کند, و آن نيز روح القدس است. تمامی روحها بايستی امتحان شوند, فرقی نمی کند آيا توسط يک نبی, گورو (رهبر روحانی بوديسم), سياستمدار يا اشخاصی صحبت می کنند, که از خود ادعا می کنند که مسيح هستند.
|
|
|
آقای توماس مُر (Sir Thomas More ), يک مسيحی فدايي در زمان هنری هشتم, گفته است: " يک مرد لياقت نام پدر را ندارد, اگر بخاطر اشکهای فرزند خود گريه نکند." آنقدر خدا جهان را محبت کرد, که بخاطر اشکهای فرزندانش گريست, و آمده و انسان گشت, تا آنان را تسلی دهد. خدا می خواهد به طرف همة فرزندانش برود, بخصوص آنانی که به گمراهی رفته اند. او می خواهد چشم بند را از جلوی چشمانشان دور کند, کسانی که توسط فرشتگان سقوط کردة شيطان فريب خورده اند, و آنها را در نور حقيقی عيسی مسيح بياورد.
زندگی ما کوتاه است و مانند آمدن يک موج در يک برکه گذرا است:
در بارة مردن و باطل بودن انسان, سليمان در (جامعه1: 14) می گويد:
|
" و تمامی کارهايي را که زير آسمان کرده می شود, ديدم که اينک همة آنها بطالت و در پی باد زحمت کشيدن است."
|
|
ما بسياری از بزرگان اين دنيا را که آمدند و رفتند را ديديم, وعده های آنان انجام نشده مانده است. ما خدايان و گوروهای اين دنيا را ديديم که مردند مانند همة انسانهای ديگر. فراعن مصر, که می خواستند خدايان باشند, مانند خاک در بيابان به اين طرف و آنطرف خواهند رفت.
داود در مزمور خود يک بندگردان مانندِ اينچنينی را تکرار می کند
(مزمور103: 16 ):
|
"زيرا که باد بر آن می وزد و نابود می گردد و مکانش ديگر آنرا نمی شناسد."
|
|
اما در همان مزمور در آيه ای ديگر با اطمينانی ابدی چنين می گويد
(103 : 17) :
|
"ليکن رحمت خداوند بر ترسندگانش از ازل تا ابدالآباد است و عدالت او بر فرزندان ِفرزندان."
|
|
و کلام عيسی, پسرِ خدا, ما را برآن می خواند, به اين اطمينان توکل کنيم:
|
من قيامت و حيات هستم. هرکه به من ايمان آورد حتی اگر مرده باشد, زنده خواهد شد. |
|
دعای من اين است, که به او توکل کنيد و هرگز او را رها نکنيد.
|
|
|
|
|